26 بهمن 1402
کشورم عشقم
خروس و شيرى با هم رفيق شدند
شب هنگام خروس برای خوابيدن بالای درخت رفت.
شير پاى درخت دراز کشيد.
هنگام صبح خروس مطابق معمول شروع به خواندن کرد.
روباهى که در آن حوالى بود به طمع افتاد
نزدیک درخت آمد و به خروس گفت:
بفرمایيد پایين تا نماز را به شما اقتدا کنيم!
خروسگفت: بنده فقط مؤذنم، پيشنماز پاى درخت است او را بيدار کن!
روباه که تازه متوجه حضور شير شده بود، با غرش شير پا به فرار گذشت!
خروس پرسید: کجا تشريف مىبريد؟!
مگر نمىخواستيد جماعت بخوانيد؟!
روباه در حال فرار گفت: دارم مىروم تجدید وضو کنم!
دشمنان جمهوریاسلامیایران بدانند که: شیران زیادی پای درخت انقلاب آماده جانفشانی هستند.
دور و بر ایران پرسه نزنند تا نیاز به تجدید وضو پیدا نکنند!