17 دی 1401
✳️ حکایت
🥀 باسمه تعالی
✳️ حکایت
روزی شخصی به دهكده ای می رفت؛ در بين راه زير درخت گردوئی به استراحت نشست و در نزديكیاش بوته كدویی را ديد.
🌻 شخص به فكر فرو رفت كه چگونه كدوی به اين بزرگی از بوتهی كوچكی بوجود میآيد و گردوی به اين كوچكی از درختی به آن بزرگی؟ سرش را به آسمان بلند كرد و گفت:
💫 خداوندا!
آيا بهتر نبود كه كدو را از درخت گردو خلق می كردی و گردو را از بوته كدو؟
☄️ در اين حال، گردویی از درخت بر سر شخص افتاد و برق از چشمهايش پريد و سرش را با دو دست گرفت و با ترس از خدا گفت:
پروردگارا!
توبه كردم كه بعد از اين در كار الهی اصلا دخالت كنم…
زير ا هر چه را خلق كرده ای، حكمتی دارد و اگر جای گردو با كدو عوض شده بود، من الآن زنده نبودم!
🌺 نتیجه:
هیچ کار خدا بی حکمت نیست…
حتی افتادن یک برگ از درخت
🌼🌿🌸🌿💐🌿🌷🌿🥀🌿🏵️🌿🌷